If came the hour, if came the day 
If came the year, when you went away; 
How could i live, I'd surely die,  
What would I be if you say goodbye? 
How could I laugh, how could I love , 
Could I believe in a God above?  
How could I hope,how could I pray. 
 If came the hour,if came the day.  
But you are here, lying beside me. 
I watch you breath, each rise and fall, 

Without you here then there would be,

Nothing at all. 
If in this world, all things must pass 
 And we must raise, the parting glass, 
No words would ever come, what could I say. 

If came the hour, if came the day. 
There will be no music in my soul, 

How could I hear the violin 

There'd be no song I could ever sing. 

 Now you awake, the dawns sweeps in. 
I touch your mouth, I touch your skin; 
 How would I live, if you should go away  


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, | 10:19 | نویسنده : Sanaz |

I think this is the greatest and truest description
I've ever heard for a Friend.....
تصور میکنم این بهترین و واقعی ترین توصیفی ست که تا کنون ازدوست شنیده ام

Friends........They love you.

دوستان...... تو را دوست می دارند

But they're not your lover

اما معشوق تو نیستند

They care for you,

مراقب تو هستند

But they're not from your family

اما از اقوام تو نیستند


They're ready to share your pain,

آنها آماده اند تا در درد تو شریک بشوند

But they're not your blood relation.

اما آنها بستگان خونی تو نیستند


They are........FRIENDS! !!!!

آنها...... دوستان هستند


A True friend...... .

یک دوست واقعی


Scolds like a DAD..

همانند پدر سخت سرزنشت میکند


Cares like a MOM..

همانند مادر غم تو را می خورد


Teases like a SISTER..

مثل یک خواهر سر به سرت می گذارد


Irritates like a BROTHER..

مثل یک برادر ادای تو را در می آورد


And finally loves you more than a LOVER.

و آخر اینکه بیشتر از یک معشوق دوستت می دارد


Send to all your good friends

برای تمام دوستان خوبتان بفرستید


Even me if I'm one of them....

حتی برای من، اگر یکی از آنها هستم

The nicest place 2 be is in someone's THOUGHTS!
زیباترین مکان برای حضور، افکار دیگران است


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, | 10:18 | نویسنده : Sanaz |

walk with me in love

عاشقانه همراه من گام بردار



Talk to me about

به من از آن بگو



what you cannot say to others

كه توان گفتنتش را به ديگری نداری



Laugh with me

با من بخند



even when you feel silly

حتی آنگاه كه احساس حماقت ميكنی



Cry with me

با من گريه كن



when you are most upset

آنگاه كه در اوج پريشانی هستی



Share with me all the beautiful things in life

تمام زيباييهای زندگی را با من شريك باش



Fight with me

در كنار من



against all the ugly things in life

با تمام زشتی های زندگی ستيز كن



Create with dreams to follow me

با من روياهايی را بيافرين تا به دنبال آنها برويم



Have fun with in whatever we do me

در شادی هرچه ميكنم شريك باش



Work with me towards common goals


برای رسيدن به آرزوهایمان ياری ام كن




...Walk with me throughout life

بيا با هم گام برداريم در تمام زندگي ...


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, | 10:16 | نویسنده : Sanaz |

آنقدر بغض هایم رافرو دادم وخندیدم...

خداهم باورش شد چیزی نیست!!


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, | 10:15 | نویسنده : Sanaz |

حواست باشه با کی "دست" میدی

وگرنه همه چی تو از "دست" میدی...


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, | 10:14 | نویسنده : Sanaz |

من خودمو نمي بازم ؛
حتا اگه دستام بلرزن ،
اگه چشام تار ببينن ،
اگه پاهام راهِ درستُ تشخيص ندن ...،
گاهي حس مي كنم گُم شدم
حس ميكنم هيچ جايي تو اين دنيا ندارم
هيچ دوستي ...
هيچ آدمي كه نگرانم باشه ...
شايد چهرم همچين چيزيو نشون نده
اما من واقعا يه موقع هايي خَستَم ...
دلم ميخواد كسي باشه
دستي باشه
دلم مي گيره و من هي به خودم ميگم عب نداره دل كارش گرفتنه ...
تا كي بگم :
مهم نيست من خودمو نمي بازم؟؟؟؟


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, | 10:11 | نویسنده : Sanaz |

تنهایی...

آروم آروم به نبودنت عادت میکنم...

چون هیچوقت داشتنت رو تجربه نکردم....

دیگه به داشتن چشمهای پر از حسرتم عادت کردم ...

سهم منم همینه

تنهایی تنهایی تنهایی.......

انقدر این بغض گلومو سنگین کرده که حتی...

 نمیتونم حرفامو اینجا بنویسم!

دیگه بی هوا خندیدن رو یاد گرفتم

دیگه تنهایی رو خیلی وقته یاد گرفتم .......

تو نگرانم نشو همه چیز را یاد گرفتم ...

یاد گرفتم چگونه با تو باشم بی انکه تو باشی ...

یاد گرفتم نفس بکشم...

بی تو...و بیاد تو

یاد گرفتم چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...

و جای خالی ات را با خاطراتت پر کنم....


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, | 10:4 | نویسنده : Sanaz |

No matter what people think of you...

Always keep smiling

and Walk Away!


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 25 بهمن 1392برچسب:, | 1:4 | نویسنده : Sanaz |
در وجـــود هــــر مــــرد، پسربچه‌ ی چهارساله‌ ای ببین ...
که از تو فقط مهربانی و توجه می‌خواهد، در آغوشش گیر، نوازشش کن...
خیالش را راحت کن که هستی، جایی نمی‌روی،...
طوری رفتار کن که اطمینان حاصل کند مردهای دیگر برایت مهم نیستند،
وقتی با نگرانی مسیر نگاهت را دنبال می‌کند برگرد و به لبخندی مهمانش کن و بگو، به زبان بیاور:
من فقط تو را می‌بینم ! در این میان مردی متولد خواهد شد ...

برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 23 بهمن 1392برچسب:, | 22:57 | نویسنده : Sanaz |

Sometimes It's very hard to move on

but once you move on

You'll realize

It was the best decision

You've ever made!


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:, | 22:22 | نویسنده : Sanaz |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.